اگر جورج اورول بود دربارهٔ فیسبوک چه فکر میکرد؟

نایجل واربرتون

ترجمهٔ سینا باستانی

۲۱ ژانویه به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد درگذشت جورج اورول، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگانمان، سکهٔ دو پوندی تازه‌ای به بازار آمد. پشت این سکه، جملهٔ مشهور کتاب ۱۹۸۴، «برادر بزرگ دارد تماشایتان می‌کند»، دور چیزی شبیه عنبیهٔ چشم بزرگی نوشته شده که در واقع جزئی است از لنز یک دوربین دیجیتال – عجب طراحی‌هوشمندانه‌ای!
پس از تصمیم کنار گذاشتن راستی‌آزمایی بیرونی پست‌های فیسبوک، کلمات «حقیقتی وجود داشت و ناحقیقتی» که دور لبهٔ سکه حک شده‌اند در حکم مرثیه‌ای‌اند برای صداقت.
طراحی این سکه دوپهلوست. چنین می‌نماید که در عین بزرگداشت بینش دژشهری اورول، چشم سراسربین را نیز گرامی می‌دارد. آیا ضرابخانه سلطنتی خرابکار شده و سکه‌ای ضرب کرده که تصویری دارد که منتقد صریح مراقبت در روزگار کنونی است؟ آیا این نوشته اظهارنظری طعنه‌آمیز به الیگارش‌های تکنولوژی نظیر ایکس و فیسبوک و دهن‌کجی بی‌پرده‌شان به حقیقت است؟ به‌نظر بعید می‌رسد، اما در اینجا آن را چنین می‌خوانیم.
قدرت رسانه‌های دیجیتال تصویری که ترکیب شده‌اند با تکنولوژی تشخیص چهره و رایانه‌هایی که می‌توانند تقریباً در یک چشم به هم زدن حجم‌تصورناپذیری از داده را پردازش کنند حتی در پیش‌بینی اورول هم نمی‌گنجید. راستی که در زمانهٔ امکان‌های هولناک به‌سر می‌بریم.
هر تراکنش آنلاین، خرید دیجیتال، پیامک، سابقهٔ پزشکی یا قدمی که برمی‌داریم، ردپای خوانایی بر جای می‌گذارد که کسی در جایی می‌تواند برای نشانه‌گیری ما به‌کارش برد. کسب‌وکارها داده‌های ما را می‌خواهند، مجرمان داده‌های ما را می‌خواهند، دولت‌ها داده‌های ما را می‌خواهند. وقتی منافع کسب‌وکار و سیاست‌اقتدارگرایانه در جوار هم قرار می‌گیرند، چنانکه به‌نظر می‌رسد در ایالات متحد امروز چنین است، ممکن است به‌معنای واقعی کلمه هیچ جایی برای پنهان شدن باقی نماند.
برخی چینی‌ها همین حالا این وضع را حس می‌کنند. هنرمند چینی، آی وِی‌وِی، در سال ۲۰۱۱ مقامات چینی را به خشم آورد و به همین سبب ۸۱ روز زندانی شد. در این مدت از سوی دو نگهبان زندان که نوبتی با نگهبانان دیگر عوض می‌شدند، ۲۴ ساعت شبانه‌روز تحت نظر بود.
چه خواب بود، چه نشسته بود، چه زیر دوش یا روی کاسهٔ مستراح، نگهبانان در این سو و آن سویش بودند و تماشایش می‌کردند. دوربینی در سلولش همه چیز را ضبط می‌کرد. این مراقبت شکنجه‌گرانه حتی از تلویزیون اتاق وینستون اسمیت در ۱۹۸۴ نیز شدیدتر بود.
حتی یک لحظهٔ آن یازده و نیم هفته تنها نبود یا اجازه نداشت فراموش کند که تحت نظر است. پس از آزادی، آی وی‌وی، همان‌طور که انتظار می‌رفت، تجربه‌اش را کرد مصالح آفرینش هنری سیاسی‌تر. وب‌کم شخصی خود به نام «وی‌وی‌کم» را راه انداخت که روی خانه‌اش متمرکز بود: تقلیدی طنزگونه از آنچه در زندان تجربه کرده بود. مقامات، که خودشان ۱۵ دوربین در خانه‌اش کار گذاشته بودند، به‌سرعت ویوی‌کم را متوقف کردند. اما به همین آسانی می‌توان این دست هنر مفهومی را نابود کرد.
در اواخر قرن هجدهم، فیلسوف و مصلح اجتماعی، جرمی بنتام، طرح‌هایی برای پانوپتیکون کشید، زندانی که طراحی شد برای «آدم‌کردن و به راه راست آوردن سرکشان». این طرح به معدودی نگهبان در برجی مرکزی اجازه می‌داد که محکومان را در سلول‌هایی که از آن نقطهٔ مشرف مشاهده‌پذیر بودند تحت نظر داشته باشند.
در سالن مطالعهٔ دایره‌ای کتابخانه بریتانیا از طرح مشابهی استفاده شد. در این طرح ایستگاه دیده‌بان مرکزی به کتابداران امکان می‌داد خوانندگان را در «پره‌های» میزها که از همه طرف به آن می‌رسیدند زیر نظر بگیرند. در هر لحظه، زندانیان یا خوانندگان ممکن بود تحت نظر باشند – اما نمی‌توانستند از این بابت مطمئن باشند. بنتام باور داشت که امکان دیده شدن و مجازات شدن در صورت ارتکاب خطا کافی بود تا از کژرفتاری پیشگیری شود و زندانیان به عادت‌های بهتر روی آورند.
میشل فوکو در کتاب خود، انضباط و تنبیه (۱۹۷۷)، از استعارهٔ پانوپتیکون برای اشاره به آنچه «جامعهٔ انضباطی» نامید بهره برد، جامعه‌ای که اعضایش مناسبات قدرتی را که تحت کنترلش قرار دارند درونی می‌کنند. هرکسی که به این روش رؤیت‌پذیر شود، تبدیل به ناظر خود می‌شود و به ادعای فوکو فرد «مناسباتی را که در آن هر دو نقش را بازی می‌کند در خود حک می‌کند؛ «مناسباتی را که در آن هر دو نقش را بازی می‌کند در خود حک می‌کند؛ به مبدأ انقیاد خویش مبدل می‌شود». و در نهایت مردمان پلیس و کنترل‌کننده خویش می شوند.
همانطور که کاریسا ولیز فیلسوف در کتاب عالی اش حریم خصوصی قدرت است(۲۰۲۰)استدلال می کند مردمان عادی که داده‌هایشان اغلب بدون اینکه حتی متوجه شوند، دزدیده می‌شود، می‌توانند آزادی‌های مهمی را از دست بدهند. در بسیاری حیطه‌ها خطر در کمین است.
طرفه آنکه کسانی که می‌گویند «اگر چیزی برای پنهان کردن ندارید، پس چیزی برای از دست دادن ندارید»، بابت آنچه ممکن است بر سر داده‌ها بیاید، اینکه آنکه ممکن است به آنها دسترسی داشته باشد، و پیامدهای اجتماعی این اتفاق در مقیاس بزرگ به خود غره‌‌اند. یک عالم درز  اطلاعات و دریغ از  سر سوزنی تضمین امنیت. وقتی هم که قدرت به دست پوپولیست‌های اقتدارگرایی بیفتد که حتی زحمت پنهان کردن نیت خود برای خاموش کردن صدای منتقدان دموکراتیک را به خود نمی‌دهند، – اتفاقی که در سراسر جهان در حال رخ دادن است -اینان چه ابزاری بهتر از پانوپتیکون دیجیتال برای سرکوب می‌توانند در اختیار داشته باشند؟
فایل پی‌دی‌اف:اگر جورج اورول بود

منبع

https://www.theneweuropean.co.uk/everyday-philosophy-what-would-george-orwell-think-of-facebook/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

keyboard_arrow_up